- شکم بند
- کمربند پهن از پارچه یا کش که جهت جلوگیری از بزرگ شدن شکم میبندند
معنی شکم بند - جستجوی لغت در جدول جو
- شکم بند
- کمربند پهنی از جنس پارچۀ ضخیم که برای جلوگیری از بزرگ شدن شکم می بندند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکمخواره پرخور شکم پرست، نوکری که بنان فقط چاکری کند
شکم پرست، شکم خواره، پرخور، برای مثال شکم بند دست است و زنجیر پای / شکم بنده نادر پرستد خدای (سعدی۱ - ۱۴۷)
تبصره
کمربندی که با آن رحم های افتاده به پایین و یا رحم هایی را که استقرار غیر طبیعی دارند می بندند تا بصورت طبیعی در آید
باعتقاد عوام قسمی از جادوست که اثر در دید مردم کند که چیزها را طور دیگر ببینند
مرضی که بر اثر آن بول از مجری خارج نشود و شخص نتواند ادرار کند حبسالبول
وقایع نویس وقایع نگار
شکر خنده، معشوقی که داری تبسمس شیرین است
آن که شکمش بزرگ و بر آمده باشد بطین
قولنج های شدید و درد ناک قسمتهای پایین معده که ممکنست بر اثر سختی زایمان در زنان تازه زا و صعوبت جدا شدن جفت از رحم مادر باشد، یا به سبب اسهال های شدید و دردناک یا به علل دیگر (مثلا انسداد روده ها) در مردان و زنان ایجاد شود
باروری شهر حصار شهر دیوار دور شهر، زندان، زندانی محبوس، کسی که در محاصره افتاده باشد
خبرنگار، وقایع نگار، تاریخ نویس، شده نگار
تخم مرغ یا چیز دیگر که خوب پخته و سفت نشده باشد، کنایه از چیزی ناقص و ناتمام
درد شکم، دردی که به علتی در معده یا روده پیدا شود
پارچه یا چیز دیگر که با آن چشم کسی یا حیوانی را ببندند، کنایه از کسی که چشم بندی کند و با افسون و شعبده چیزی را دگرگون کند، کنایه از نوعی افسون که به وسیلۀ آن مردم چیزها را به صورت دیگر می بینند، برای مثال ای زلف تو هر خمی کمندی / چشمت به کرشمه چشم بندی (سعدی۲ - ۶۲۱)
کلان شکم، ویژگی آنکه شکمش بزرگ و برآمده باشد، کنایه از پرخور
کارگر چاپخانه که مامور فرم بندی است
خاجوکی خاجوک بند کسی که فکل به کار برد: زین فکل بندان لوس... . نشوی نادرست یک تن از تهران بمرز خاوران رهبر نبود
کلک بند: کلک ساز مویین خامه ساز سازنده قلم مو
تسمه ای از چرم پارچه و جز آن که بر کمر بندند منطقه: (جز کمر بند زمین بوس تو نیست هر که بر روی زمین تا جور است)، (سوزنی) یا کمر بستن فتق، نوکر ملازم، محبوب معشوق: (کمر بند من آمد پیش من خنده زنان امشب توقف کن که یکدم بنگرم پروین و جوزا را) (امیر خسرو) یا کمر بستن شانه یی. در انسان و دیگر پستاندار ان از دو استخوان کتف و ترقوه تشکیل یافته ولی در ذی فقار ان از سه استخوان کتف و غرابی و ترقوه مشکل گردیده است
آنچه که حالت مایع ندارد و بر اثر ریختن هنوز کاملا منعقد و بسته نشده تخم مرغ نیم بند، ناقص: (در چشمانش که میشی روشن بود شک و تردیدی نیم بند موج میزد) یا کودتای نیم بند. کودتایی که بموفقیت انجام نیافته باشد، یا مجلس نیم بند. مجلسی که بخشی از وکلای
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
مرضی که بر اثر آن بول از مجری خارج نشود و شخص نتواند ادرار کند، حبس البول، نهایت ترس و اضطراب
مرضی که به سبب آن بول از مجرای ادرار خارج نمی شود و مریض نمی تواند ادرار کند، حبس بول، حبس البول، احتقان، احتباس
کارگر چاپخانه که فرم مطالب را تنظیم کرده و برای چاپ آماده می کند
پشت سرهم، یک نفس و بدون درنگ
تسمه یا نواری که به دور کمر می بندند، کمر
تسمه از چرم، پارچه و جز آن که بر کمر بندند، میان بند، منطقه
متوالیاً، مدام، دایم پشت سرهم یک نفس بدون درنگ: پشت دستگاه دودکش می نشست و یک بند ناله کسالت آور و غم افزای آنرا بگوش همسایگان می رساند